- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
آتش زدن خانه امام صادق علیهالسلام و جسارت به آن حضرت
دست ظالم، ظلم را در شهر تا از سر بگیرد شعلهها میرفت بالا خانه را در بر بگیرد طاقت این پیرمرد عشق را حاکم ندارد بُغض را آورد تا از عاشقان سرور بگیرد زخم دیرین تازه گشته خانه افتاده درآتش اَبر تاریکی رسید از آسمان اَنور بگیرید پیر ما در آن هیاهو، خانه را میدید خیمه دید شعله میرود تا معجرِ دختر بگیرد آتشِ این بار، با اهـل حـرم کاری ندارد باید انگار او فقط، بر چادر مادر بگیرد در مـدینه آتـش در، بهـر حـیـدر بود اما پای کین آمد که محسن را زپشت در بگیرد تیغ خود را روی آقا تا که بالا بُرد منصور دید روی مصطفی را، تا که او خنجربگیرد دست خود را روی سر بگذاشت عالم آندمی که روی سینه شمر آمد از غریبی سر بگیرد
: امتیاز
|
زبانحال امام صادق علیهالسلام قبل از شهادت
من ولیالله اعـظـم مـقـتـدای راسـتـیـنـم چشمۀ عین الحیاتم صاحب علم الیـقـینم گوهر شش بحر نورِ ذاتِ رب العالمینم
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جعفر صادق علیهالسلام
تـا که از آه سـخـن روی لـبـان میآیـد باز هـم حـرف مـدیـنـه به مـیان میآید اشک از چشمۀ کوثر به زمین میریزد قـرن ها هست که ما داغ شقـایق داریم این چه امری است که از جانب خالق داریم دین ما گر چه همان هدیۀ پبغمبری است دلبری کز سخـنـش قـفـل دل ما وا شد صد هزاران چو مسیح از دم او احیا شد شکر خـالـق که شدیم از قِـبَـلِ او لایق به خدا بی رخ او چشمۀ خورشید نبود مهر و مهتاب و مه و زهره و ناهید نبود آیـههـای سـخـنـش جـلــوۀ قــرآن دارد عاقبت بر سر قتلش به جگر خون آمد زهـرِ مـنـصور دوانـیـقـی ملـعـون آمد جسم آغشته به زهرش چو به بستر افتاد او نیـاورد دمی جز به خـدا روی نیاز وقت جان دادن اگر هر دو لبانش شده باز روضه بر جدّ غریبش همه دم میخوانده گر چه در ظاهرش از زهر جفا جان داده میتوان گفت که از عشق خدا جان داده هر چه بود این همه اندوه شده قاتل او به گـمانم دم آخـر که در آن بسـتر بود ضجه و ناله کنان در بر او مـادر بود او که هر صبح و مسا ذکر حسین بر لب داشت
: امتیاز
|
مدح و مناجات با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
ما همانیم که از عشق تو غفلت کردیم با هـمه آدمـیان غـیر تو خـلـوت کردیم جای خالی تو را هیچکس احساس نکرد به گمانم که به دوری تو عادت کردیم جمکـران هم که رسیدیم، به جای ندبه فقط از حاجت خود پیش تو صحبت کردیم سالها میگـذرد…منـتظری برگردیم! پس مشخص شده مائیم که غیبت کردیم نـمک سفـرۀ تان را همه خـوردیم ولی با گناهان، به همین سفره خیانت کردیم دلـمـان از همۀ مـردم عـالـم که گرفت گریه کردیم و سپس سجده به تربت کردیم هر کجا ذکر حسین است همانجا حرم است قبل هـیئت همگی قـصد زیارت کردیم اربعـین با هـمه دنـیا به دل جـاده زدیم لذت عـشق تو را با همه قسمت کردیم
: امتیاز
|
مناجات روز جمعه ای با صحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
بیقـراریم چـون پـریـشـانـیـم چون پـریشان درد هجـرانـیم بـاز هـم جـمـعه آمـد و بیتـو نـدبـههای فـراق میخـوانـیـم شـاید اینـجـایی و نـمیبـیـنـیـم یا كه هستی؛ كجا؟! نمیدانیم بیقـراری جـمعـههـای تو را چند قـرن است ابـر بـارانـیـم صــبـح، امـــیـــدوار آمـدنـت عـصـر، از خـیـل نا امیـدانیم گرچه این اشكها برای تو نیست مــا پـریــشـان لـقـمـۀ نـانــیـم كاش روزی به خویش میدیدیم چون تو صبح و مساء گریانیم صبح گـریـان رأس بیپـیكـر عصر گریان جـسم عـریانـیم صبح گـریان طفـل بیشیـریم عصر گریان شاه عـطـشانـیم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت حمزه علیه السلام
یــا کـریــم هــوای پـیـغـمـبـر مـسـتـحـق دعـای پـیـغـمـبـر حـامـی بـا وفــای پـیـغـمـبـر عـمـوی با صفـای پیـغـمـبـر هـمـه جـا یــاور رســول الله حـیــدر دیــگــر رســول الله شیـر مـیـدان غـزوههـایی تو یـل اردوی مـصـطـفـایـی تو یار و هـمرزم مـرتضایی تو تــیــغ بُــرّنــدۀ خــدایــی تــو غیرت جاریات تماشاییست ضربۀ کاریات تماشاییست از بزرگـان مؤمـنـین هـستی از دبـیـران درس دین هستی خار چشمان مشرکـین هستی شک ندارم که بهترین هستی کاشـف الکـرب احمد مخـتار اســدا لله ای ســپـــه ســـالار اَحَـد از شوکـت تو میخواند اُحُـد از غـربت تو میخـواند نـبـی از قـربت تو میخـواند عـلی از هـیبت تو میخـواند سر نـیـزه نـشـانه رفته تو را چـشـم بـد دور سـیـدا لـشـهـدا تاکه زوبین اجاره کرد وحشی جَدَلَت را نظاره کرد وحشی شکمت را اشاره کرد وحشی پهلویت را چو پاره کرد وحشی از اشـارات سخـت سر نیـزه نـفـسـت بـنـد آمـد ای حـمـزه علم افتاده است؟ فـدای سرت من به قربان زخم بال و پرت چه خبر گشته است به دور و برت زیر دندان هنده است جگرت آخرالامر شهید و یکّـه شدی وای مـن تکّه تکّه تکّـه شدی ای مـحــاسن ســپــیـد آل الله هـمـه چـشــم و امـیــد آل الله ای غــیــور شــهــیــد آل الله ای عــمــوی رشــیــد آل الله ذکر و خیر تو بر لب همه است زائر تـربت تو فـاطـمه است از بــلا، کـربـلا بـه یـاد آمـد از نــوا، نـیــنـوا بـه یـاد آمـد از جـفـا، نـیـزههـا به یاد آمد از عـبـا، بـوریـا بـه یـاد آمـد کـاش در کـربـلا پیـمـبر بود یا که مقـداد بود و حـیدر بود کربلا غرق در محن شده بود کـربلا قحـطی کفـن شده بود تشنه لب پاره پاره تن شده بود مثل یک لایه پیرهن شده بود نیزهای که به پهلویش کردند گرگ ها از تـنـش در آوردند
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت حمزه علیه السلام
تویی كه شیـر رسول خدایی ای حمزه تو نیـروی سـپه مصطـفـایی ای حمزه اگر چه سنبل اسلام ذوالفقار علی است تو هم به تیغ خودت فخر مایی ای حمزه كمان و تیر تو پشت و پناه اسلام است سپـر به پـیـكـر دین خـدایـی ای حمزه به حفـظ جان پیـمـبر هـمیشه كوشیدی بـه پـیـروان ولا مـقـتـدایـی ای حـمـزه ز پا نـشـست ابـوجـهـل پـای هـیبت تو نداشت از غضب تو رهایی ای حمزه تو شـیـرگـیر شـجـاع حـجـاز پـهـناور به جان اهل جـهـالـت بـلایی ای حمزه چقدر دیدنی است جذر و مد شمشیرت گهی كه هـمـقـدم مرتـضایی ای حمزه نبی تو را به عـلی و ولایش ایمان داد ز شیعـههای نخـست ولایی ای حـمزه ز صحـنـههای دفـاع تو در نـبـرد اُحد عیان بود كه تو شیر خـدایی ای حمزه به غزوهای كه پیمبر تنش شده مجروح تو هم به خـاك فـتاده ز پایی ای حمزه تـو سـیـدالـشـهـدایـی بـه قـتـلـگـاه اُحـد به خون نشسته تو از نیزههایی ای حمزه دویـد خـواهـر تـو از پـی جـنــازۀ تـو رسیـد تا كه بـبـیـند كـجـایی ای حـمزه هـزار شكـر صـفـیـه نـبـود در غـربت هـنـوز بـود بـرش آشـنـایی ای حـمـزه دلا بـسـوز هـماره به حال دخـت علی چو دید گشته حسیـنش فدایی ای حمزه رسـیـد پـیـش تن قـطعه قـطـعۀ یـارش گـریست بر سر آن كربلایی ای حمزه به ناله گفت كه: بیسرپرست شد زینب به پا نـمـود عجب نینـوایی ای حمزه میان آن همه لشكر چو بیكسش دیدند شدنـد هـمدم او خـنـدههـایی ای حـمزه
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت حمزه علیه السلام
حـمـزه که جان عـالـم و آدم فـدای او لب بـاز میکـنم که بـگـویم رثـای او مردی که در شجاعت و هیبت نمونه بود در غیرت و شکوه و شهامت نمونه بود شیر خـدا و شیـر نـبی، فـارس العـرب در انــتـهـای جــادۀ مـردانـگـی، ادب هم یکه تاز عـرصۀ جـنگ و نبـردها هـم آشــنــای بـیکــسـی اهـل دردهـا هنگـام رزم و حادثه مردی دلیـر بود خورشید آسمانی و روشن ضمیر بود شب های مکه شاهد جود و کـرامتش گـل داشت بـاغ شانۀ او از سخاوتـش او صاحـب تـمام صفـات حـمـیده بود دل را به نور حضرت حق پروریده بود الگوی اهل سرّ و یقـین بود طاعـتش یعـنی زبـانـزد همه میشد عـبـادتـش در آسـمــان مـکـۀ دلـهـا سـتـاره بـود بر قـلـبهای خسته امیدی دوبـاره بود بالا گـرفـت روز اُحـد تا که کـارزار شـد آسـمـان روشن آن روز تـارِ تار آتشفشان شده اُحد از بس گدازه ریخت از آسمان و خاک زمین خون تازه ریخت حـمزه در آن میانه که گـرم قـتال شد کم کم بـرای حـملۀ دشـمن مجـال شد آنقدر روبهان به شکارش کمین زدند تا نیـزه ای به سیـنۀ آن نـازنـین زدند حمزه که رفت قلب رسول خدا شکست خورشید چشمهای رئوفش به خون نشست لبـریز زخـم بود و جراحت دل نـبی از دست رفـتـه بود همه حاصل نـبی مـیـدان خـروش نـالۀ واویـلـتا گـرفت عالم برای غـربت حمزه عـزا گرفت جانم فـدای پـیکـر پاک و مـطـهـرش جـانـم فـدای زخـم فـراوان پـیـکـرش
: امتیاز
|
مدح حضرت عبدالعظیم حسنی
سالـیانیست که بر قـبـلۀ ری رو کردم دست من نیست، به احسان شما خو کردم هر سلامی به تو دادیم، حسن داده جواب بیسبب نیست که در صحن تو هوهو کردم دستم از خـدمت ارباب اگر کوتاه است باغ طـوطی تو را با مـژه جـارو کردم زائر قـبر تو زوّار حـسین بن علیست هر شب جمعه فقط روی، بر این سو کردم هر زمـانی گـرۀ کـرب و بلا کـور شده روضهای نـذر تو و ضامـن آهـو کردم
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی
ای دلـنـواز، دلـبـرم ای سـیـدالـکـریـم مسکـین لطف این درم ای سیدالکریم ای آسمان ری، ز نگـاه تو غرق نور ای مهر و ماه و اخترم ای سیدالکریم
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی
ای آنـکه زیـبـاتـر ز پـرواز نـسـیـمی با خاکِ زیرِ پای خود هستی صمیـمی مثل حـسن تـفـسیر ذکرِ «یـا کـریمی» مشهور در عالم به شاه عـبدالعـظیمی بوی حسن میآید از صحـن وسرایت تـعـظـیم دارد سـبـزیِ گـلـدستـههـایت با چـشمهـایِ خود گـره وا میکنی تو میآیی و در عشق، غـوغا میکنی تو با مقدمت این چشمه، دریا میکنی تو »ری» را حـسیـنیۀ زهـرا میکنی تو ما تا قـیامت خاک بوسِ این حـریـمـیم مـدیــونِ احـسـانِ تـو آقـایِ کـریــمـیـم عـبـدالـعـظـیـمی عـاشقِ پـروردگاری بر آسـتانِ قـربِ حـق سـر میگـذاری این جمله بس باشد ز اوصافِ تو آری »تو مُهرِ تأیید از امامِ خویش داری« از بس که زیـبـا عـهـد با دلـدار بستی الـحـق ز یـارانِ امـامِ هــادی هـسـتـی مـا را تـو از دسـتـان غـم آزاد کـردی از خاک نـفـرین گـشـته ما یـاد کردی در خـاکِ ری کـربـبـلا ایـجـاد کردی این سرزمین را تو حـسین آباد کردی بیشک تو را زهـرا فرستاده به ایران مـدیـون تو هستـیـم و آقـای خـراسـان خیلی در این وادی کنارت گریه کردیم بـا نـوکـران بیقـرارت گـریه کـردیـم هر مسلـمیه در جـوارت گـریه کردیم سـیـنه زنان دورِ مـزارت گریه کردیم شــایـد تـســلاّیِ دل مـــادر نـمــائــیـم شـایـد که از شـرمنـدگـیها در بیـائـیم با یک سلام از کویِ تو پَر باز کردیم تا گوشه صحـنِ حـسین پـرواز کردیم سیـر و سلـوکِ عـاشـقی آغـاز کـردیم مانـند فـطـرس بر مـلائک نـاز کردیم راه رسیـدن تا خـدا تـنها حـسین است زیـباترین ذکر لبِ زهـرا حسین است
: امتیاز
|
مدح و وفات حضرت عبدالعظیم حسنی
از فیض این حرم چقدر با صفاست ری سـر مـنـشـأ تـلألـؤ نـور خـداسـت ری مبهوت این سخاوت و لطف و کریمیام بوی بهشت کـربوبـلا دارد این حریم دلـهای انـبـیـا به سـرای تـو شد مـقـیـم از لحظهای که عالم و آدم شده درست بـیـگـانـهایـم بـا هـمــه ای آشــنـای مـا شـایـد گـرفـت در حـرمـت ربّـنـای ما آقــا نـظـر کـنـیـد کـه هــمـسـایـه آمـده وقـتـی دلـم مـیـان حــرم پُــر ز آه شـد نـاگـه بـسـاط گـریـۀ من رو به راه شد خواهـر به گـریه خـسته و بدحال آمده شـمـر لـعـین و تـیغ برهـنه سر حسین در لا بـه لای آن نـفـس آخـر حـسـیـن تـا آن لـعـیـن ز پـیـکـر آقــا بـلـنـد شـد
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
چقـدر سخت شده روضۀ تخریب بقیع بوی یاس عـلوی عـطر گل سیب بقیع نه نمازی و نه ذکری نه اجازه به ورود
: امتیاز
|
مدح بقیع و تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
سلام ای بهـشتی، که بیبارَگـاهی پُر از سوزِ اشک و، پُر از بغضِ آهی به برهـانِ باقـر به سیـمای صادق
: امتیاز
|
مدح بقیع و تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
بغض ها در سینه اما فرصت فریاد نیست روضه خواندن در کنار این حرم آزاد نیست اشکـهـایم راه سـقـاخانه را گم کـردهاند حاجتی دارم ولیکن پنجره فولاد نیست
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام و مناجات با امام مجتبی
یادش بخیر آن صحـن زیـبا و دل آرا جبـریل یادش مانـده آن گـلدستهها را بعد از زیارت زائرت سر مست میرفت بـود آنقَـدَر شهـد ضـریـح تـو گـوارا دار و ندار عـرش اعـلا بود صحنت دارا تـریـنی و فـقـیـرت هـرچـه دارا خورشید هم وقت طلوعش هر سحرگاه بر گـنـبد تو سـجـده میکـرد آشکـارا در ماه عکس گـنبد تو نقش میبست اصلا نگـیـنی بود این مـرقـد سما را دل میربـود از کف نـمای بارگاهت یـادش بخـیر آن روزهای با صفا را حالا تو هستی و ضریحی که نداری این غـصه حتی سوخته قـلب خدا را نه خـادمی نه زائـری نه سـایه بـانی با کـه بـگـویـم غـربت قـبـر شـما را گریه که چیزی نیست، بر حال بقیعت خون میرود از چشم ما، بهر تو یارا از کـودکی تـا روز تـشـیـیـع جـنـازه دنــیـا نـکـرده بـا دل پــاکـت مــدا را شد سجده گاه عرشیان این قبر خاکی خاکی ترین مرد جهـان، دریاب ما را
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
عـمریست به شیعـیان حسادت دارند بـدجـور به یـکـدگـر شبـاهـت دارنـد از کـوچـه و از بـقــیـع دانـسـتـم کـه اینها به خـراب کـردن عـادت دارند ************************* از اینهمه خوب در جهان خوبتری مـرغـوبتری اگر که مخـروبتری تا کـور شـود هـر آنکه نـتـوانـد دیـد بیگـنـبد و بیضـریـح محـبـوبتری ************************* اینها که همـیـشه جنگ را باخـتـهاند تـخـریـب کـنـنـد گـوئـیـا سـاخـتـهانـد زود است که بشنویم در شهر رسول بـیـن الـحــرمـیـن راه انــداخـتــهانـد ************************* از آنـهـمـه خـاک انـتـخـابت کـردنـد پس مـنـشـاء اینـهـمـه ثـوابت کـردند گـاهی سبب خـیـر، عـدو خواهد شد آبـاد شـدی چـونکـه خـرابت کـردنـد
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
دیگر زمـان آن شده بـزمی به پا کنیم با ذکر یا علی حرمی دست و پا کنیم باید به لطف حضرت حق ما بقـیع را زیبا، چـنـان حـریـم امـامِ رضـا کـنیم یک نـسخـه از تـمام کـتب را بیاوریم هـدیـه به صحـن صادق آل عـبا کـنیم از نسخههای کافی و تفـسیر و الغدیر هدیه به صحن بـاقـر عـلـم خـدا کـنیم زین العباد، عمر خودش بهر گریه داد یک بارگـاه، هـدیه به آن گریهها کنیم بعد از حـرم به یـاد کـریم بن فـاطـمه ایوان طلای صحـن حسن را بنا کنیم ایـوان طـلای او بـشـود جـلـوۀ نجـف کـل جـهـان به نـام حـسـن آشـنا کـنـیم وقـت ظهور، آن دو نـفـر را بیـاوریم آتش زنـیم و هـدیه به آن شعلهها کنیم بـعـد از ظـهـور مـنـتــقـم آل فـاطـمـه فکـری برای مـرقـد خیـرالنـسا کـنـیم
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام و مناجات با امام مجتبی
منم کبوتر جلدت؛ ببین پَرم خاکیست! هـوای پَـر زدنم در بـرابـرم خاکیست مـنـم کـبـوتـرِ رویـای گـنـبـدت؛ امـا … دلی که از حرمت خانه میبرم خاکیست غـبارِ روی مزارِ تو تاجِ نوکری است به پای قبر تو افتادهام؛ سرم خاکیست چه نذرها که برایت نکرده است، ولی هـنوز سـفـرۀ نـذری مـادرم خـاکیست برای غـربتت آنقدر، شعر گفـتم که … شبیه صحنِ تو اوراقِ دفترم خاکیست کـریم، خاکی و قـبـر کـریم، خـاکآلود به صحنِ هر غزلم؛ گنبدِ کَرم خاکیست نوادگـانِ خودت را ببـین غـریب بقـیع! کدام صحن، کدام آجر حرم خاکیست؟!
: امتیاز
|
مدح بقیع و تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
در جهان، هم شأن و همتائی کجا دارد بقیع؟ چون که یک جا، چار محبوب خدا دارد بقیع خلق شد عـالم ز یُـمـن خـلـقت آل عـبـا یـک تن از پـنـج تن آل عـبا دارد بقـیع
: امتیاز
|
تخریب قبور ائمّۀ بقیع علیهم السلام
مرغ دل پر میکشد گاهی مسافر میشود در حریمی که کبوتر نیز شاعر میشود از وفور نورها حیرت مکن غیر از بقیع چـار آئـیـنه کجا با هم مجـاور میشود روزگاری خواهد آمد همچو یاقوت کبود بین مردم تربت این بقعـه نادر میشود غربت این روزهایش را نبین، مثل نجف در جوارش حوزۀ علمیه دائر میشود گوش شیطان کر به زودی در مزار فاطمه مدح مولایم عـلـی ذکر منـابـر میشود یک سلام از دور، سهم ما کبوتر زاده ها چشم دشمن کور، دل اینگونه زائر میشود
: امتیاز
|